می خواهند دولت بعدی امريكا و ايران را اجبارا به چالشي فراتر و بلندمدتتر از آنچه بوده است، وارد نمايند
ابوالفضل فاتح در روزنامه اعتماد نوشت: ترور ناجوانمردانه شهيد دكتر محسن فخریزاده، دل هر ايراني دوستدار دين و ميهن را خونين كرد. همزمانی اين شهادت با نزديك بودن ايام سالگرد شهيد سردار سليمانی غم اين فقدانها را مضاعف ميسازد.
توطئه مثلث شوم امريكاي ترامپ، اسراييل نتانياهو و چه بسا عربستان بن سلمان و همكاري جريانی نفوذی در چنين حوادث تلخي آشكار است. پس از آنكه ترور مستقيم شهيد سليمانی از سوی امريكا، هزينههای بسياری برای امريكا بر جای گذاشت، تهاجمات نيابتی به منافع ملت شريف ايران در عراق و سوريه و لبنان و اينك در خاك ميهن آغاز شد. صهيونيستهای حاكم بر امريكای ترامپ و منطقه كه گمان میكردند چهار سال ديگر فرصت خواهند داشت، و خوابهای بلندمدتي را براي منطقه و ايران ديده بودند، حال كه در نتيجه انتخابات امريكا برنامههاي خود را در خطر ميبينند، سرعت برنامههاي خود را فزوني بخشيدند، تا دو نتيجه حاصل نمايند. الف: در همين زمان شصت روزهاي كه در اختيار دارند، حداكثر ضربه را به ايران وارد سازند و چه بسا برنامههای ديگری را نيز در سر داشته باشند، كه بايد كاملا هشيار بود، ب: در صورت امكان دولت بعدی امريكا و ايران را اجبارا به چالشي فراتر و بلندمدتتر از آنچه بوده است، وارد نمايند. البته، نمیتوان از حق ملت ايران در پاسخ به اين اقدامات جنايتكارانه گذشت و منطقا انتظار میرود مسوولان امنيت ملي و ديپلماسی كشور براي تعدی صورت گرفته به كيان كشور و ممانعت از تكرار آن با رعايت مصالح كوتاهمدت و بلندمدت كشور با تدبير تصميمگيری نمايند. چنان كه عرض شد، اين اقدامات معمولا با توطئه قدرتهای فرامنطقهای و دشمنان منطقهای و سرويسهای اطلاعاتي آنها و همراهی عناصر مزدور و جريانات نفوذی و خائن صورت میپذيرد. چه بسا در اين سالها دشمن با شناسايی حفرهها به همراه مطالعه روش فكر، رويكرد و رفتار مسوولان و نهادهای گزينشي و حساس كشور دريافته است كه با چه ادبيات و رفتاری، میتوان تا سطوح مهمی نفوذ كرد و با كسب اطلاعات لازم و استخدام افراد خائن، عزيزترين عزيزان اين كشور را اينگونه حذف فيزيكی نمود. گرچه ملت شريف ايران ملتي بالنده و هشيار است، و با اين شهادتها به عمق كينه دشمنان بيشتر واقف شده و مستحكمتر ميشود و با هر ميزان تفاوت داخلي و اختلاف سياسي همه ما در برابر اين توطئهها متحد و استوار خواهيم ايستاد، اما بپذيريم كه شهادت اين عزيزان ثلمهاي جبران ناشدني است و نسبت به امنيت ملي نيز نگرانيهايی را دامن میزند، مخصوصا كه متاسفانه امثال اين ترورهاي زنجيرهای، چندين مورد انجام شده است. بايد نسبت به دلايل حفرههای امنيتی و ترورهای گذشته كه به صورت پيچيدهای صورت گرفته، پاسخ اطمينانبخشی به مردم شريف ايران داده شود و از همين حالا هم در تقويت صفوف و ديوارهای امنيتی كشور اقدامات بازدارنده و همهجانبهای صورت داد، و با بررسی خلأهای گذشته، نسبت به تجديد و تكرار اين توطئهها، هشيار بود تا خدايی نكرده با ثلمه يا خرابكاری جديدی مواجه نشويم. در بلندمدت نيز همه بايد بدانيم، افزايش اعتماد به قاطبه ملت و انسجام و اتحاد ملی و كاربست كارآمدی و شايستهسالاری و همه ظرفيتهای ملی و ميهنی از مسير قانون اساسي است كه با اتكال به خداوند منان، اقتدار ملي همهجانبه را شكل داده و سلطهگران فرامنطقهاي و منطقهاي غدار و همپيمانان داخلي او را مايوس خواهد ساخت. بار ديگرياد اين شهيد عزيز و ديگر شهيدان راه دين و ميهن را گرامي داشته و از خداوند منان علو درجات اين عزيزان و حشر و نشر با حضرت سيدالشهدا(ع) را مسالت دارم.
تردیدی نیست که عامل اصلی ترور فخری زاده تلآویو است
فریدون مجلسی در آفتاب یزد نوشت: واکنشهای آمریکاییها به ترور دانشمند هستهای کشورمان بار دیگر فضای دوقطبی شده سیاست در امریکا را به خوبی ترسیم کرد. دموکراتها درحالی که زیر بار این اتهام نمیروند که ترورهای ده سال قبل با هماهنگی دولت اوباما بوده است اما اکنون با واکنشهای متفاوت خود و نوعی محکوم کردن ترور اخیر تلاش دارند به طور غیر رسمی در این زمینه مسئولیتی را متوجه دولت ترامپ کنند و او را جزئی از عاملان معرفی کنند که در مواردی چون در اختیار گذاشتن اطلاعات با اسرائیلیها نقش داشته است.
هرچند تل آویو خود واکنشی نداشته است اما با توجه به شواهد و قرائن تردیدی وجود ندارد که عامل اصلی آنها بوده اند. علاوه بر این تحولات دیگری برای تنش زایی نیز دیده شده که از جمله استقرار جنگندههای بی52 در منطقه بوده است. رفتار دوگانه دموکراتها درحالی است که معمولا آمریکاییها در سیاست خارجی خود در اصول واحد بودهاند هرچند که در عملکرد تفاوتهایی وجود داشته است. با این حال دوره اخیر میزان تفاوتها و دو صدایی بیش از هر زمانی است. در یکی از موارد تاریخی نیز بعد از جنگ جهانی دوم درحالی که ویلسون رئیس جمهور وقت ایالات متحده پیشنهاد تشکیل جامعه ملل را داده بود و از بنیانگذاران آن بود اما کنگره آمریکا با عضویت این کشور در همان جامعه ملل مخالفت کرد و به نوعی حیثیت ویلسون را زیر سوال برد. در شرایط فعلی نیز چنین تضادی دیده میشود. به نظر میرسد مهمترین هدفی که چهرههای دموکرات از مخالفت با ترور داشتهاند به این دلیل است که میخواهند را بدهند که هر اقدامی در این مدت باقی مانده انجام شود ناشی از خودسریهای دونالد ترامپ است و مسئولیتی برای دولت بایدن ایجاد نمیکند. درواقع درحالی که ترامپ به دنبال ایجاد اعطای یک زمین سوخته به بایدن است دموکراتها میکوشند با مبرا کردن خود از وضعیت فعلی امیدی برای تغییر شرایط ایجاد کنند.
رژيم صهیونیستی پيشبرد اهداف خود را در ميدانی که ديگر ترامپ نيست، سختتر از گذشته میبيند
عباس موسائی در روزنامه آرمان نوشت: خروج برگ برندهای به نام ترامپ از دست رژيمصهيونيستي، از طريق مکانيسم انتخابات در ايالاتمتحده، ساختار تدبير و تصميم اين رژيم را دچار وضعيتي متفاوت و متزلزلتر از گذشته کرده است، به نحوي که اين رژيم پيشبرد اهداف گذشته خود در عرصه بينالمللي و منطقهاي را در ميدانی که ديگر ترامپ نيست، سختتر از گذشته میبيند. اين رژيم، اقتدارگرايي ترامپيستي برهمزننده حقوق و قوانين بينالملل را فرصتي برای برهمزدن توازن قوا به نفع زيادهخواهيهاي خود میدانست، از اين رو با خروج ترامپ از عرصه سياست بينالملل و احتمال قوی بازگشت ايالاتمتحده به معاهده بينالمللي - معاهدهای که اسرائيل از آن تحت عنوان معاهده خطرناک ياد میکند- اين فرصت و وضعيت را در حال افول ديده، از اين رو راديکاليزه کردن اوضاع و جايگزيني ناوضعيت امنيتي به جاي وضعيت سياسي را در دستورکار قرار داده است. رويه سياسي رژيمصهيونيستي در برهههاي مختلف نشاندهنده آن است که تصميمسازان و تصميمگيران اين رژيم، استمرار هويت و موجوديت برآمده از بحرانشان را در گرو بحرانسازي و بازنمايي وضعيت بحراني در منطقه میبينند. تحليل اقدام تروريستی اخير بدون ارجاع به ماهيت و مباني سياست خارجي مبتني بر بحران اسرائيل امکانپذير نيست. از طرفي از آنجا که در ساليان اخير، سياست خارجي در جناحبنديهاي داخلی، وزن و سهمي به مراتب سنگينتر از گذشته پيدا کرده و از طرفي تاثيرات سياست خارجي بر اقتصاد و معيشت مردم، روندي رو به تزايد داشته است، تاثير و تاثرات رخدادهاي بينالمللي و اتفاقاتي که با ارجاع به سياست خارجي قابل تحليلاند، بهشدت در عرصه سياست داخلي و جناحي، رخنمايي ميکند.
از طرفي نميتوان اين اقدام تروريستي را بدون ارجاع به پديده نفوذ تحليل کرد، در اذهان عمومي مردم اين سوال شکل ميگيرد که چگونه تروريسم دولتي اسرائيل امکان مييابد فاجعهاي اينچنيني در قلب ميهن عزيزمان انجام دهد و سوالاتي از اين دست که؛ «نفوذ در کجاها بيشتر امکان وقوع مييابد؟ چرا سطح محافظت از دانشمنداني که رئيس رژيمصهيونيستي(نتانياهو) بهصراحت از ايشان نام ميبرد، تا اين حد آسيبپذير است؟ و...» و از طرفي شاهد حمله برخي جريانهاي سياسي داخلي به معاهده بينالمللي و حضور افرادي در مقابل شوراي عالي امنيت ملي در اين وضعيت کرونايي و اعلام خواسته خروج ايران از معاهده NPT اند، هستيم. بديهي است که احساسات و غرور ملي ايرانيان با به شهادت رساندن فرزندي دانشمند و فرهيخته که در زمينه دانش دفاعي منشا خدمت بوده، جريحهدار شده است، اما آنچه دولت و مجموعه حاکميت در اين شرايط بايد با رجوع و براساس آن تدبير و تصميم اتخاذ کنند، اولويت دادن به منافع و مصالح ملي در هر تدبير و تصميم است. غرور ملي آنگاه که به آگاهي ملي تحويل شود، در خدمت منافع و مصالح ملي درميآيد.دولت جمهوري اسلامي ايران در اين شرايط ميتواند با طرح دعواي حقوقي در محاکم بينالمللي، رژيمصهيونيستي را به عنوان متولي «تروريسم بينالملل» معرفي کرده و از طرفي در عرصه ديپلماسي عمومي و رسانهاي ماهيت ضد انساني اين رژيم را بيش از پيش برملا سازد. از طرفي لازم است متوليان قانوني سياستخارجي کشور، منافع و مصالح کشور را از ميدان تاثيرپذيري از ترامپيان ضد ديپلماسي مصون بدارند.
مديريت سياست خارجي در وضعيت پيچيده کنوني، ظرافتي ظريفتر از گذشته طلب ميکند. اين ظرافت اقتدار و هوشمندياي بيشتر از گذشته در خارج و اقناع و اجماعي حداکثريتر در داخل طلب ميکند. در اين راستا همچنان که رئيسجمهور، احزاب و شخصيتهاي اصلاحطلب در سخنان و بيانيههاي مختلف، پيروزي ناشي از بازگرداندن احتمالي آمريکا به برجام را ناشي از مقاومت ملت تعريف کردهاند، عقلاي اصولگرا نيز ميتوانند با اعلام موضع رسمي و حمايت از تصميمات متضمن مصالح و منافع ملي، اجازه ندهند که منويات برخي حاشيهنشينان اين جناح به سياست و مطالبه کليت اصولگرايي در مخالفت با منافع و مصالح ملي تعبير شود. بديهي است که نميتوان برخي انتقادات جناح اصولگرا به سياست خارجي دولت را همراستا با سياست اسرائيل تعريف و تعبير کرد، اما لازم است که اين عزيزان در شرايط کنوني با درک به مراتب هوشمندانهتر و نگاهي کلاننگرتر، اجازه ندهند که سياستهاي کلانشان ناخواسته با بدخواهان يکي تلقي شود.
مشغول بگومگو برای کرسی ریاست جمهوری بودید، دشمن عزادارمان کرد
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله خود نوشت: ترور فخریزاده را دستکم نگیرید. اینهمه اطلاعات از مسیر رفت و آمد و زمان و مکان حضور او که توانست زمینه را برای این جنایت بزرگ فراهم کند و اینگونه با دقت این ترور انجام شود، مفهوم مهمی دارد. مفهوم دقیق این ترور فقط این نیست که یک گروه تروریستی با پول و امکانات دشمن توانسته اقدام به این کار کند.
ماجرا فراتر از این است. مفهوم دقیق این ترور اینست که دشمن در میان خودیها عوامل نفوذی دارد که میتواند اینهمه اطلاعات دقیق را از جزئیات رفت و آمدها و ساعت و دقیقه و تمام مسیرهای هدف مورد نظر خود به دست بیاورد و با این دقت، جنایت مورد نظر خود را انجام دهد.
بارها به بعضی عزیزان که در سخنرانی بحمدالله ید طولائی دارند تذکر دوستانه و خیرخواهانه دادیم و درخواست کردیم به جای رجزخوانی به وظایف خود عمل کنید و بعد از عمل گزارش آن را به مردم بدهید. اینکه بگوئید بالاترین امنیت را داریم و حتی بگوئید آنقدر امنیت زیاد است که حفاظتها هم باید برچیده شوند و یا بگوئید هیچکس نمیتواند یک مو از سر یک ایرانی کم کند، اینها همه شعارهای خوبی هستند ولی با شعار نمیتوان امنیت برقرار کرد. حالا هم که نیروی ارزشمندی مثل فخریزاده را از دست دادهایم، با صدور پیام و گفتن اینکه انتقام میگیریم و پدر درمیآوریم، نه فخریزاده به ما برمیگردد و نه مشکل ناامنی مراکز حساس و عناصر کلیدی ما حل میشود.
دیدید که درست در کوران بگومگوهای زودهنگام مربوط به تصاحب قدرت و خیز برداشتن عناصر سیاسی و نظامی برای به دست آوردن کرسی ریاست جمهوری در انتخابات 1400، دشمن، توانست همه را به عزای یکی از بهترین فرزندان این ملت و این کشور بنشاند.
آیا این ترور نباید هشداری به تمام کسانی باشد که به جای تشکیل اطاقهای تأمین امنیت و اقدام برای پالایش دستگاههای حساس کشور از عوامل نفوذی دشمنان خارجی، به تشکیل اطاقهای تمهید جنگ قدرت برای تصاحب صندلی دوستداشتنی ریاست جمهوری مشغولند؟ آیا تجربه تلخ تشکیل اطاقهای تمهید جنگ قدرت در سالهای آخر دفاع مقدس که منجر به از دست رفتن فاو شد و دشمن بعثی در لاک خود فرورفته را جرأت و جسارت دوباره داد و شد آنچه نمیبایست میشد، کافی نیست؟!